جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با واگو کردن

واگو کردن

واگو کردن
سخن شنیده را باز گفتن تکرار کرد نسخنی را: (بطور مسلم این زن حرفهای او را پیش هوویش واگو میکرد)
واگو کردن
فرهنگ لغت هوشیار

واگو کردن

واگو کردن
سخن شنیده را بازگفتن. (ناظم الاطباء). تکرار کردن گفته
لغت نامه دهخدا

بازگو کردن

بازگو کردن
سخنی را تکرار کردن، سخن گفته را دوباره گفتن
بازگو کردن
فرهنگ فارسی عمید

پارو کردن

پارو کردن
روبیدن برف یا چیز دیگر از روی زمین به وسیلۀ پارو
پارو کردن
فرهنگ فارسی عمید

واهی کردن

واهی کردن
سست کردن سست کردن: (... چهارصد سال بگذشت و گردش چرخ و حوادث دهر قواعد آنرا واهی نتوانست کرد)
واهی کردن
فرهنگ لغت هوشیار