جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با مهلت دادن

مهلت دادن

مهلت دادن
مولش دادن زنهار دادن زمان دادن اکنون مرا زمان دهید تا باز خانه شوم (تاریخ برامکه) زمان دادن فرصت دادن
فرهنگ لغت هوشیار

مهل دادن

مهل دادن
مهلت دادن. زمان دادن:
بار دیگر چون شکستی توبه پاک
دادمت مهل و نگشتم خشمناک.
عطار (منطق الطیر ص 102)
لغت نامه دهخدا

مالش دادن

مالش دادن
مالیدن، مشت مال دادن، کنایه از تنبیه کردن، برای مِثال چنانت دهم مالش از تیغ تیز / که یا مرگ خواهی ز من یا گریز (نظامی۵ - ۸۲۸)
مالش دادن
فرهنگ فارسی عمید

پهلو دادن

پهلو دادن
کنایه از به کسی سود رساندن و او را چیزدار کردن، مدد کردن
پهلو دادن
فرهنگ فارسی عمید

مالش دادن

مالش دادن
مالیدن، جزای عمل بدرا دادن گوشمالی دادن: او را مالش دادم تا دیگر بهیچ مشتهی نکند. چنانت دهم مالش از تیغ تیز که یا مرگ خواهی زمن یا گریز. (نظامی آنند)
فرهنگ لغت هوشیار

پهلو دادن

پهلو دادن
به کسی سود رساندن، یاری کردن، نزدیکی کردن، کناره گرفتن
پهلو دادن
فرهنگ فارسی معین