جدول جو
جدول جو

معنی لخته لخته

لخته لخته
تکه تکه، قطعه قطعه، پاره پاره
تصویری از لخته لخته
تصویر لخته لخته
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با لخته لخته

لختک لختک

لختک لختک
اندک اندک آهسته آهسته: متدرجا بر آیند (کواکب) اندک اندک تا بغایتی رسند و از و آغازند فرود آمدن لختک لختک تا فرو شوند
فرهنگ لغت هوشیار

تخته تخته

تخته تخته
قطعه قطعه. پارچه پارچه. (ناظم الاطباء). لخت لخت:
چو تخته سنگ بر آن خانه تخته تختۀ زر.
فرخی.
گهی چون تخته تخته ساده سیم اندر هوا بر هم
گهی چون توده توده سوده کافورست بر بالا.
مسعودسعد
لغت نامه دهخدا

لخت لخت

لخت لخت
پاره پاره، چاک چاک، تکه تکه، ریش ریش، قاچ قاچ، ریز ریز، تار تار، شَرحه شَرحه برای مِثال تا برآید لخت لخت از کوه میغ ماغگون / آسمان آبگون از رنگ او گردد خلنگ (منوچهری - ۶۳)
کم کم
لخت لخت
فرهنگ فارسی عمید

لته لته

لته لته
لت لت. پاره پاره. لخت لخت. رجوع به لت و لت لت شود
لغت نامه دهخدا