جدول جو
جدول جو

معنی کینه کشیدن

کینه کشیدن
انتقام گرفتن، جنگیدن
تصویری از کینه کشیدن
تصویر کینه کشیدن
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با کینه کشیدن

کینه کشیدن

کینه کشیدن
انتقام. (تاج المصادر بیهقی) (ترجمان القرآن) (منتهی الارب). انتقام کشیدن. (ناظم الاطباء). انتقامجویی کردن: اگر خشم نیافریدی هیچکس روی ننهادی سوی کینه کشیدن. (تاریخ بیهقی).
ارجو که زود سخت به فوجی سپیدپوش
کینه کشد خدای ز فوجی سیه سلب.
ناصرخسرو.
همیشه کینۀ تو من کشم ز دشمن تو
رواست گر نکشی تیغ کینه کش ز نیام.
مسعودسعد.
هان تا حسام شاه کشد کینه از تو باش
از غور غصه صفر کند سینه از تو باش.
خاقانی.
گر نیی زهر، سینه کمتر سوز
ور نیی دهر، کینه کمتر کش.
خاقانی.
هر کس ز خصم کینه به نوع دگر کشید
مژگان به گریه لب به دعا خسروا سپار.
شرف الدین شفایی (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

کیسه کشیدن

کیسه کشیدن
بدن خود یا دیگری را در حمام کیسه مالیدن تا چرک آن بیرون آید کیسه کردن
فرهنگ لغت هوشیار

چینه کشیدن

چینه کشیدن
ساختن دیوار گلی. بنا کردن دیوار از گل. دیوار برآوردن از رده های گل
لغت نامه دهخدا

سینه کشیدن

سینه کشیدن
کنایه از قوت نمودن و زور کردن. (برهان) (آنندراج). قوت کردن. زور نمودن. (فرهنگ فارسی معین) ، کنایه از خوشوقت شدن. (انجمن آرای ناصری) ، سینه بر روی زمین مالیدن رفتن را
لغت نامه دهخدا

کیسه کشیدن

کیسه کشیدن
گرفتن شوخ تن با کیسه های زبر و خشن در حمام. با کیسه ای پشمین زبر، شوخ از تن باز کردن. (از یادداشت به خط مرحوم دهخدا). بدن خود یا دیگری را در حمام کیسه مالیدن تا چرک آن بیرون آید. کیسه کردن. (فرهنگ فارسی معین). رجوع به کیسه کردن شود
لغت نامه دهخدا