جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غنودگی

غنودگی

غنودگی
خوابیدن و آرمیدن. آسایش:وَسَن. غنودگی. (منتهی الارب). رجوع به غنودن شود
لغت نامه دهخدا

فنودگی

فنودگی
صفت فنوده. رجوع به فنود و فنودن و فنوده شود
لغت نامه دهخدا

آلودگی

آلودگی
عمل و فعل آلوده لوث آلایش، عادت به اعمال زشت انحطاط اخلاقی، گناه فسق فجور جرم، لکه شوخ وسخ، گه عذره، دین وام بدهکاری یاآلودگی آب. تیرگی آب
فرهنگ لغت هوشیار