جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غالط

غالط

غالط
خطاکننده. خطاکار. غلطکار. غلط مخصوص به منطق و غلت در حساب است و اسم فاعل آن غالط است. (از قطر المحیط). و رجوع به غلط شود
لغت نامه دهخدا

غابط

غابط
غبطه برنده، رشک برنده، آرزومند به حال کسی بی آنکه زوال نعمت او را بخواهد
غابط
فرهنگ فارسی عمید

غالی

غالی
گران قیمت، گران بها
از حد در گذرنده، غلو کننده، غُلات
قالی
غالی
فرهنگ فارسی عمید

غالب

غالب
غلبه کننده، چیره شونده، چیره، پیروز، افزون، بسیار، فراوان، قسمت بیشتر چیزی
غالب آمدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن، غالب شدن
غالب اوقات: بیشتر اوقات
غالب شدن: غلبه کردن، چیره شدن، پیروز شدن
غالب
فرهنگ فارسی عمید