معنی عاشق باره - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با عاشق باره
عاشق باره
عاشق باره
مهر پرست مهر باره کسی که هوا خواه عاشق خود باشد عاشق دوست عاشق پرست
فرهنگ لغت هوشیار
عاشق باره
عاشق باره
عاشق دوست. هواخواه عاشق خود: چون سبو تا هست غم از زندگی در پیکرت دستگیری کن می آشامان عاشق باره را. صائب
لغت نامه دهخدا
عشق باره
عشق باره
کسی که عشق را دوست دارد. عاشق پیشه. (فرهنگ فارسی معین). عشق پرداز. (از آنندراج) : دلی که عشق نبازد ز سنگ خاره بود چه دولتی بود آن دل که عشقباره بود. شرف شفروه (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عاشق با
عاشق با
خوراکی که در آن سرکه یا آب لیمو می ریزند، آش ترش، آش سرکه
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.