جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سندروسین

سندروسی

سندروسی
منسوب به سندروس:
بزیر تخته نرد آبنوسی
نهان شد کعبتین سندروسی.
نظامی.
رجوع به سندروس شود
لغت نامه دهخدا

سندروسی

سندروسی
محمد بن محمد الحسنیی السندروسی (1172 هجری قمری). از فضلای طرابلس شام. وی مدتی در آنجا مفتی مذهب حنفیه بوده است. او راست: الکشف الالهی در حدیث و اسمای صحابه. (از اعلام زرکلی ج 3 ص 983)
لغت نامه دهخدا

زندرونین

زندرونین
مخفف ’از اندرونین’. از اندرونی. داخلی: و هر آماس خونی، در اندامهای زندرونین افتد از تب خالی نباشد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت بخط مرحوم دهخدا). و اصل شریان از ران بسوی قدم فرودآمده است و نخست اندر ران به دو بخش شده است: یکی بسوی بیرون فرودآمده است و یکی بسوی زندرون و زندرونین میل بسوی بیرون دارد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی یادداشت ایضاً). و پوست زندرونی که در سنگدان مرغ خانگی بود، اندر این باب سخت نافع است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی، یادداشت ایضاً)
لغت نامه دهخدا

سندروس

سندروس
یونانی تازی گشته سرو کوهی، تبریزی، نارون سرو کوهی، صمغی که از گونه های سرو کوهی استخراج میشود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمنا از آن جهت ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده میکردند از مخلوط سندروس و روغن بزرگ روغنی به نام روغن کمان حاصل میکرده اند که از آن جهت چرب کردن کمانها استفاده میشد حجرالسندروس، تبریزی، نارون
فرهنگ لغت هوشیار

سندروس

سندروس
سرو کوهی، صمغی که از گونه ای سرو کوهی استخراج می شود و در طب قدیم مورد استعمال بوده ضمناً از آن در ساختن دانه تسبیح یا گردن بند استفاده می کرده اند، از مخلوط سندروس و روغن بزرک روغنی به نام روغن کمان حاصل می کرده اند
سندروس
فرهنگ فارسی معین

سندروس

سندروس
صمغی زرد رنگ و تلخ شبیه کهربا که از پوست درختی پیوسته سبز از تیرۀ مخروطیان به دست می آید و در طب و نقاشی به کار می رود، سندر، کنایه از زرد رنگ، برای مِثال کمان را به زه کرد پس اشکبوس / تنی لرز لرزان رخی سندروس (فردوسی - ۳/۱۸۴)
فرهنگ فارسی عمید

سندروس

سندروس
سرو کوهی. (یادداشت مؤلف) ، نوعی از ’تویا’ و درورنی و گلاساژ نوعی از کاغذ بکار است. زرنیخ احمر. از یونانی ’سندرش’ صمغ زردی که از درختی مخصوص در آفریقا جاری شود و نیز بنوعی از معدنیات اطلاق گردد. (از حاشیه برهان قاطع چ معین). سندر است که صمغی باشد شبیه به کاه ربا و روغن کمان را از آن پزند و فرق میان سندروس و کاه ربا این است که کاه ربا را چون در آتش نهند از آن بوی مصطکی آید و از سندروس بوی بغایت ناخوش آید. (غیاث) (برهان). صمغی است زرد که روغن کمان از آن گیرند. (انجمن آرای ناصری). صمغ زرد شفافی است که از هند آرند و بعضی گفته اند که صمغ ساج است و آن چون کهربا کاه را کشد، لیکن از کهربا در عمل جذب سست تر است و در طب بکار برند. (یادداشت مؤلف). صمغی است که برنگ زعفران زند و ابوعلی در قانون گوید: که صمغ درخت ساج است. (یادداشت مؤلف از مفردات قانون چ تهران ص 216). دزی آورده است که دو نوع است: هندی و سَبتی. (از دزی ج 1 ص 693) :
مگر ایمنی از سرای فسوس
که گه سندروس است و گه آبنوس.
فردوسی.
دارد خجسته غالیه دانی ز سندروس
چون نیمه ای ز عنبر سارا بیا کنی.
منوچهری.
ز فریاد شیپور وآواز کوس
پدید آمد از سرخ گل سندروس.
نظامی.
، رنگ سرخ. (برهان) :
زمین تازه شد کوه چون سندروس
ز درگاه برخاست آوای کوس.
فردوسی.
تو گفتی که ابری برنگ آبنوس
بیامد ببارید از او سندروس.
فردوسی.
، مطلق زرد. (فرهنگ رشیدی) (آنندراج) (انجمن آرا) :
رخ لاله رخ گشت چون سندروس
به پیش سپهبد زمین داد بوس.
فردوسی.
، سنگی است از سواحل دریای خزر. (تحفۀ حکیم مؤمن)
لغت نامه دهخدا