معنی راوقی
- راوقی
- بی درد، بی غش، زلال
واژههای مرتبط با راوقی
رازقی
- رازقی
- گیاهی بوته ای از خانواده زیتون با گلهای درشت و سفید و معطر شبیه گل یاس
رازقی
- رازقی
- سست، نوعی انگور که دانه های ریز دارد، نوعی گل
راوکی
- راوکی
- آنچه که از راوق گذشته باشد، شراب صاف بیدرد
رواقی
- رواقی
- ستاوندی نامی که بر گروهی از شاگردان زنون فرزانه یونانی نهاده شده زیرا او در یکی از ستاوندهای آتن آموزش می داد. پیرو مکتب رواقیان
رازقی
- رازقی
- گلی سفید، کوچک، پرپر و خوش بو که از آن عطر می گیرند، نوعی انگور با دانه های ریز، خمر، شراب
رازقی
- رازقی
- نام گلی است سفید و کوچک و پرپر و خوشبو که از آن عطر هم می گیرند، نوعی انگور که دانه های ریز دارد
رواقی
- رواقی
- پیرو مکتب رواقیان. (رواقیان گروهی بودند که حوزه درسشان در یکی از رواق های شهر آتن منعقد می شد)
رواقی
- رواقی
- گروهی از فلاسفۀ قدیم یونان که در یکی از رواق های شهر آتن شاگردان خود را تعلیم می دادند. رواقیان فایدۀ حکمت را تعیین روش زندگی و تهذیب اخلاق می دانستند
راوکی
- راوکی
- راوقی،
برای مِثال بگذشت ماه روزه به خیر و مبارکی / پر کن قدح ز بادۀ گلرنگ راوکی (ظهیرالدین فاریابی - ۲۵۰)
