جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دل اندروا

دل اندروا

دل اندروا
دل اندروای. نگران. مضطرب. (یادداشت مرحوم دهخدا). رجوع به دل اندروای شود
لغت نامه دهخدا

دل اندروای

دل اندروای
دل اندروا. دل واپس. مضطرب. نگران:
کسی که خدمت جز اوکند همیشه بود
ز بهر عاقبت خویشتن دل اندروای.
فرخی.
به درگه ملک شرق هر که را دیدم
نژند و خسته جگر دیدم و دل اندروای.
فرخی.
نبید تلخ و سماع حزین به کف کردم
ز بهر روی نکو مانده ام دل اندروای.
فرخی
لغت نامه دهخدا

دل اندرونه

دل اندرونه
آنچه در اندرون دل است. احشاء. دل و روده. (یادداشت مرحوم دهخدا). دل و اندرونه
لغت نامه دهخدا