معنی جریح جریح مجروح، زخمی، زخم دار، برای مثال خویشتن را لقب نهاده مسیح / وز دمش صدهزار سینه جریح (سنائی۱ - ۴۰۰) تصویر جریح فرهنگ فارسی عمید