معنی استطابت - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با استطابت
استطابت
- استطابت
- پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار
استطالت
- استطالت
- دراز شدن دراز گشیدن، فزونی کردن، گردنکشی کردن تکبر کردن، گردن کشی گردن فرازی
فرهنگ لغت هوشیار
استطاعت
- استطاعت
- توانستن یارستن توانایی داشتن قدرت داشتن، سرمایه داشتن ثروتمند بودن مستطیع بودن، توان توانش توانایی یارایی، بی نیازی
فرهنگ لغت هوشیار
استطارت
- استطارت
- پراکنده خواستن، گرم شدن بازار، شتابان راندن، ترسایندگی
فرهنگ لغت هوشیار
استطابه
- استطابه
- پاکی جستن، پاکیزه دانستن پاکیزگی خواستن پاکی جستن، پاک یافتن پاکیزه دانستن
فرهنگ لغت هوشیار