جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با یکریز

تکریز

تکریز
افتادن پرهای باز: کرزالبازی تکریزاً (مجهولاً) ، افتاد پرهای آن باز. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). و عباره الاساس: کرزالنسر و البازی و غیر هما جعل فی کریز و ربط حتی سقط ریشه. و یقال: کرزالرجل صقره، اذا خاط عینیه و اطمعه حتی یذل. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

یک ریز

یک ریز
متصل. پیوسته. دائم. مدام. پیاپی. پشت هم. (یادداشت مؤلف). پشت سرهم. پی درپی: او یک ریز حرف زد
لغت نامه دهخدا

کریز

کریز
قثاءالحمار. و نزد بعضی قثاءالکبر. (از فهرست مخزن الادویه)
لغت نامه دهخدا

کریز

کریز
عبدالله بن عامر بن کریز. از جانب عثمان بن عفان والی بصره بود. (ترجمه فتوح البلدان ص 215)
لغت نامه دهخدا