جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با وا گرفتن

پا گرفتن

پا گرفتن
رشد کردن نمو کردن -20 استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن، 0 دوام یافتن باقی ماندن، 0 سکی از حرکات نرمش (خم گیری) در ورزش باستانی است، 0 گرفتن عضله پا هنگام شنا 0 یا پا گرفتن برف 0 نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود. یا پا گرفتن کاری. رونق گرفتن آن. یا پا گرفتن طفل. براه افتادن او. یا پا گرفتن قبری را. سطح آن را از زمین بالا آوردن
فرهنگ لغت هوشیار

پا گرفتن

پا گرفتن
استوار شدن، پابرجا شدن، برقرار شدن، ثبات و دوام پیدا کردن
نیرو گرفتن
پا گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

هوا گرفتن

هوا گرفتن
پذیرفتن هوا: و اما بودنش علت هوا بسیار گرفتن است
هوا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار

جا گرفتن

جا گرفتن
در جایی استقرار یافتن، جایی را به خود اختصاص دادن
جا گرفتن
فرهنگ فارسی معین

هوا گرفتن

هوا گرفتن
بالا رفتن، اوج گرفتن، پیشرفت کردن، ترقی کردن
هوا گرفتن
فرهنگ فارسی معین

جا گرفتن

جا گرفتن
گُنجیدن، جایی برای خود اختیار کردن، محلی را به خود اختصاص دادن
جا گرفتن
فرهنگ فارسی عمید

پا گرفتن

پا گرفتن
مستقر شدن. دوام کردن. ثبات یافتن. استوار شدن. - پا گرفتن کاری و امری، رونق و ثبات آن.
- پا گرفتن قبری را، سطح آنرا از زمین برآوردن. تسنیم.
- پا گرفتن برف، نشستن آن بر زمین چندانکه بزودی ذوب نشود.
- پا گرفتن طفل، براه افتادن وی
لغت نامه دهخدا

هوا گرفتن

هوا گرفتن
بر هوا رفتن. پرواز کردن. اوج گرفتن:
پس نیاری هیچ جنبیدن ز جا
تا نگیرد مرغ خوب تو هوا.
مولوی.
بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی
به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی.
سعدی.
گرد ارچه بسی هوا بگیرد
هرگز نرسد به گرد افلاک.
سعدی.
به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی
هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست.
حافظ.
ز خاکدان تعلق گرفته ایم هوا
غبار دست ندارد به طرف دامن ما.
صائب.
رجوع به هواگیر شود
لغت نامه دهخدا