رشد کردن نمو کردن -20 استوار شدن ثبات یافتن مستقر شدن، 0 دوام یافتن باقی ماندن، 0 سکی از حرکات نرمش (خم گیری) در ورزش باستانی است، 0 گرفتن عضله پا هنگام شنا 0 یا پا گرفتن برف 0 نشستن آن بر زمین چندانکه زود آب نشود. یا پا گرفتن کاری. رونق گرفتن آن. یا پا گرفتن طفل. براه افتادن او. یا پا گرفتن قبری را. سطح آن را از زمین بالا آوردن
بر هوا رفتن. پرواز کردن. اوج گرفتن: پس نیاری هیچ جنبیدن ز جا تا نگیرد مرغ خوب تو هوا. مولوی. بسم از هوا گرفتن که پری نماند و بالی به کجا روم ز دستت که نمی دهی مجالی. سعدی. گرد ارچه بسی هوا بگیرد هرگز نرسد به گرد افلاک. سعدی. به بال و پر مرو از ره که تیر پرتابی هوا گرفت زمانی ولی به خاک نشست. حافظ. ز خاکدان تعلق گرفته ایم هوا غبار دست ندارد به طرف دامن ما. صائب. رجوع به هواگیر شود