جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با نوبهاران

نوبهاران

نوبهاران
هنگام بهار. فصل بهار:
به نوبهاران بستای ابر گریان را
که از گریستن اوست این زمین خندان.
رودکی.
نشاید باز چشم نوبهاران
چو بندد برف راه کوهساران.
فخرالدین اسعد
لغت نامه دهخدا

خوبیاران

خوبیاران
دهی از دهستان جلالوند بخش مرکزی شهرستان کرمانشاه با 280 تن سکنه، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
لغت نامه دهخدا

نوداران

نوداران
پولی که بعنوان انعام بشاگردان اصناف دهند، مژدگانی، صله
نوداران
فرهنگ لغت هوشیار

نوبهاری

نوبهاری
منسوب به نوبهار: مربوط به نوبهار، نوایی است از موسیقی قدیم
نوبهاری
فرهنگ لغت هوشیار

زوباران

زوباران
دهی از دهستان مزرج است که در بخش حومه شهرستان قوچان واقع است و 316 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9)
لغت نامه دهخدا

نوداران

نوداران
دستاران. (حاشیۀ فرهنگ اسدی نخجوانی از یادداشت مؤلف). شاگردانه. (رشیدی) (از سروری) (انجمن آرا) (برهان قاطع) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنچه اجرۀ شاگرد دهند. (رشیدی). دو سه پولی باشدکه بعد از اجرت استاد به شاگرد دهند. (برهان قاطع). پولی است که آنانکه لباس نو دوزند و شاگرد خیاط بیاورد به وی دهند. (انجمن آرا) (آنندراج). حلوابهائی است که چون چیزی نو خرند به شاگرد دکان یا به اهل خانه دهند، و امروز شیرینی گویند. (یادداشت مؤلف). شادیانه. (فرهنگ خطی). نودارانه. (برهان قاطع) (انجمن آرا) (رشیدی) (شعوری) (آنندراج). نودارانی. (رشیدی) (انجمن آرا) (آنندراج) ، زری که به شعرا دهند. (از رشیدی) (از جهانگیری). صله. (ناظم الاطباء) (فرهنگ فارسی معین). پولی که به شعرا می دهند. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی) ، زری که به آنکه خبر خوش آورد، دهند. (از رشیدی). مژدگانی. (ناظم الاطباء). نودارانه. نودارانی. (رشیدی)
لغت نامه دهخدا