معنی محنت دیده - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با محنت دیده
محنت دیده
- محنت دیده
- رنجدیده رنج دیده مشقت دیده: مرا نادیده (می) انگارد اما بینشی دارد که نقش پای محنت دیده از آسوده بشناسد. (عالم آرا)
فرهنگ لغت هوشیار
محنت کشیده
- محنت کشیده
- رنج کشیده رنج کشیده مشقت دیده: دلباخته ای محنت کشیده
فرهنگ لغت هوشیار
محنت کشیده
- محنت کشیده
- سختی کشیده. رنج دیده. تحمل درد و ناملایم و اندوه کرده:
مرد محنت کشیده ای شب دوش
چون تنومند شد به طاقت وهوش.
نظامی
لغت نامه دهخدا
محنت دیدگی
- محنت دیدگی
- حالت و چگونگی محنت دیده. غمدیدگی. سختی کشیدگی
لغت نامه دهخدا
محنت کده
- محنت کده
- مستکده رنجکده جای محنت محنتستان غمکده: همچو دهلیزه محنت کده ما بمیان نیست خالی دمی از ولوله وا اسفاه
فرهنگ لغت هوشیار