جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لوافح

لوافح

لوافح
جمع لافح، جمع لافحه، زنندگان به شمشیر سوزندگان جمع لافح ولافحه: زنندگان بشمشیر، سوزندگان: عقل داند که مسبب همه قادری است... و قاهری که مصابیح سما شعله ای از لوافح نقمت او
فرهنگ لغت هوشیار

لوافح

لوافح
جَمعِ واژۀ لافحه و لافح. (اقرب الموارد). زنندگان به شمشیر و سوزندگان: عقل داند که مسبب همه قادری است که... و قاهری که مصابیح سما شعلۀ از لوافح نقمت او. (ترجمه تاریخ یمینی ص 437)
لغت نامه دهخدا

لوایح

لوایح
جمع لائح (لایح) و لائحه (لایحه) : لایحه ها، اثبات مراد است بازودی نفی آن (هجویری)، اسرار ظاهره ایست که در ترقی از حالی بحالی ظاهر میشود (ابن العربی)، لوایح و طوالع و لوامع سه کلمه در معنی نزدیک یکدیگرند و فرق بزرگی بین آنها نیست و عبارتند از صفات مبتدیان اهل سلوک که رو بترقی میروند. بترتیب اول لوایح است بعد لوامع و بعد طوالع. لوامع مانند برقی است که بمحض ظهور پنهان میشود. لوامع روشن تر از لوایح است و بان سرعت زوال نمی یابد بلکه اندکی باقی می ماند اما طوالع هم از جهت روشنایی قوی تر و هم از جهت دوام باقی تر است
فرهنگ لغت هوشیار

لواقح

لواقح
به گونه رمن زنان باردار، بادهای بارانزا، تازیانه ها، بارور کنندگان جمع لاقح و لاقحه: آبستن کنندگان (بادها و جز آنها) : از شهاب الدین مسعود شنیدم... که اشجار حصول مقاصد بلواقح شمول دولت بارور نشده، آستن شدگان آبستنان. یابادها (ریاح) لواقح. بادهایی که درختان را آبستن کنند: و روی زمین خلعت ملون بهار پوشید... و بادهای لواقح وزیدن گرفت
فرهنگ لغت هوشیار

لوافی

لوافی
در تازی نیامده گوالبافی ریسمانتابی پاتاوه فروشی عمل و شغل لواف
لوافی
فرهنگ لغت هوشیار

لواقح

لواقح
جمع لاقح و لاقحه، آبستن کنندگان (بادها و جز آن ها)، آبستن شدگان
لواقح
فرهنگ فارسی معین