جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با لحافچه

محافظه

محافظه
محافظه و محافظت در فارسی: خوا پاری نیکاستاری دارش پهره نگهداری پاساد نگهبانی پایش پیره (گویش هراتی)
فرهنگ لغت هوشیار

محافظه

محافظه
پیوسته بودن بر کاری. حفاظ، باز داشتن از چیزهای ناروا. (منتهی الارب). حفاظ. (منتهی الارب) ، نگاهبانی کردن. (منتهی الارب) (ترجمان علامه جرجانی). رجوع به محافظت شود
لغت نامه دهخدا

محافظه

محافظه
محافظت. محافظه. رجوع به محافظت و محافظه شود
لغت نامه دهخدا

محافزه

محافزه
زانو به زانو نشستن کسی را و نزدیک شدن. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). حافزه،زانو بزانو نشست او را و نزدیک شد. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

محافاه

محافاه
منازعت کردن باکسی در سخن. (آنندراج). مناقشه و منازعه. (ناظم الاطباء). پیکار کردن با کسی در سخن. (تاج المصادر بیهقی). حافاه، منازعه کرد با وی در سخن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

لحانیه

لحانیه
لحن. لحانه. لحون. خطا کردن در خواندن. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا