شرط بستن بر سر چیزی رهن نهادن گرو نهادن: (امام) گفت (یعقوب بن اسحاق کندی را) : بر پاره کاغذ چیزی نویسم اگر تو بیرون آری که چه نبشتم ترا مسلم دارم پس گرو بستند
شرط. نذر. مراهنه. با کسی گرو بستن. رهان. (زوزنی). خَطَر، و آنچه در میان کنند چون در چیزی گرو بندند. تخاطر. (منتهی الارب) : با که گرو بست زمین کز میان باز گشاید کمر آسمان. نظامی