جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گازرآسا

گازرآسا

گازرآسا
مانند گازر. گازروار:
بر چادر کوه گازرآسا
از داغ سیه نشان برافکند.
خاقانی
لغت نامه دهخدا

گازر آسا

گازر آسا
مانند گازر گازروار: بر چادر کوه گازر آسا از داغ سیه نشان بر افکند. (خاقانی)
فرهنگ لغت هوشیار

گازرشست

گازرشست
بسیار پاک و پاکیزه مانند جامه ای که تازه گازر آن را شسته باشد
گازرشست
فرهنگ فارسی عمید

خاطرآسا

خاطرآسا
خاطر آسایش دهنده. امر ملایم طبع. امر مطبوع و موافق
لغت نامه دهخدا

گازرشست

گازرشست
آهار کرده: کتان و طبقی باید پوشید و کرباس نرم گازرشست که به تن باز نگیرد. (ذخیرۀ خوارزمشاهی) ، سخت پاک: کرباسها بر گازرشست بیاری و این سفره در مسجد جامع بنهی. (اسرار التوحید ص 55)
لغت نامه دهخدا