جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با قماطر

قماطر

قماطر
فسادی است که به شیرعارض شود از انفحه. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

قماطر

قماطر
جَمعِ واژۀ قِمَطر. (اقرب الموارد) (منتهی الارب). رجوع به قمطر شود
لغت نامه دهخدا

قناطر

قناطر
جمعِ واژۀ قنطره، پُل، سازه ای بر روی رودخانه یا دره یا خیابان و امثال آن برای عبور از روی آنها، دِهلِه، خَدَک، بَل، پول، جَسر
قناطر
فرهنگ فارسی عمید

قساطر

قساطر
جَمعِ واژۀ قسطر، به معنی قسطل. (اقرب الموارد). رجوع به قسطل و قسطر شود
لغت نامه دهخدا

قماطری

قماطری
محمد بن جعفر بن حمدان بغدادی مکنی به ابوالحسن. از محدثان است، از ابوعتبه، احمد بن فرح حمصی و جز او روایت کند و از او دارقطنی و دیگران روایت دارند. (اللباب فی تهذیب الانساب). در اصطلاح علم حدیث، محدث به فردی گفته می شود که احادیث صحیح را از سایر روایات تمیز می دهد و آن ها را به دقت به نسل های بعدی منتقل می کند. به عبارت دیگر، محدث کسی است که روایت های پیامبر اسلام را جمع آوری کرده، بررسی و تطبیق می کند و در صورت صحت، آن ها را نشر می دهد. این کار نیازمند دقت در بررسی سند، متن، و شرایط راویان است.
لغت نامه دهخدا

قناطر

قناطر
موضعی است نزدیک کوفه. (از منتهی الارب). و آن را قناطر بنی دارا خوانند. (از معجم البلدان). رجوع به قناطر حذیفه شود
لغت نامه دهخدا