جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با طلب کاری

طلب کار

طلب کار
کسی که پول یا کالایی از کسی طلب دارد، بستان کار، خواهان، خواستار، برای مِثال طلب کار باید صبور و حمول / که نشنیده ام کیمیاگر عجول (سعدی۱ - ۱۰۵)، که ومه طلبکار عمرند و بس / کسی را به مردن نیاید هوس (امیرخسرو - لغتنامه - طلب کار)
طلب کار
فرهنگ فارسی عمید

غلط کاری

غلط کاری
خطاکاری، کار غلط کردن، برای مِثال بترس از غلط کاری روزگار / که چون ما بسی را غلط کرد کار (نظامی۵ - ۸۳۲)
غلط کاری
فرهنگ فارسی عمید

چوب کاری

چوب کاری
کسی را با چوب زدن، کتک زدن کسی با چوب، کنایه از شرمسار ساختن با محبت بیش از حد، شغل چوب کار، نجاری
چوب کاری
فرهنگ فارسی عمید