جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با صورت بند

صورت بند

صورت بند
مصوِّر. نقاش:
منظری بود بسی کشیده بلند
چشم بند هزار صورت بند.
میرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

صورت بندی

صورت بندی
نگار بندی، رده بندی صورت کشی نقاشی، به صورتهای مختلف در آوردن سربازان برای عملیات جنگی (مثلث مثلث عکس پله به راست پله به چپ خطوط مستقیم خطوط موازی)
فرهنگ لغت هوشیار

صورت بین

صورت بین
آنکه صورت ظاهر را ببیند و به معنی یا باطن توجه نکند، ظاهربین، برای مِثال هر که ماه ختن و سرو روانت گوید / او هنوز از رخ و بالای تو صورت بینی ست (سعدی۲ - ۳۷۳)
صورت بین
فرهنگ فارسی عمید

صورت باز

صورت باز
شخصی که در روز اشکال مختلف ساخته مجلسی را گرم دارد چنان که شب بازان همین عمل را در شب کنند
فرهنگ لغت هوشیار

صورت باز

صورت باز
آنکه صورت زیبا را دوست دارد و فریفتۀ رخسار زیبا است، صورت پرست، برای مِثال حسن معنی هر که دارد مردم چشم من است / چشم من چون خانۀ آیینه صورت باز نیست (صائب - لغت نامه - صورت باز)
صورت باز
فرهنگ فارسی عمید

صورت بینی

صورت بینی
عمل صورت بین. ظاهربینی. به ظاهر نگریستن. مقابل معنی بینی. رجوع به صورت بین شود
لغت نامه دهخدا