معنی شکم خوارگی - فرهنگ فارسی عمید
معنی شکم خوارگی
- شکم خوارگی
- پرخوری، بسیار خوردن
تصویر شکم خوارگی
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با شکم خوارگی
شکم خوارگی
- شکم خوارگی
- پرخوری و خورندگی. (ناظم الاطباء). شکم بارگی. شکم پرستی. پرخواری. شکم بندگی. (یادداشت مؤلف). رجوع به شکم خواره و مترادفات کلمه شود
لغت نامه دهخدا
شکم خواری
- شکم خواری
- گرسنگی. (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، پرخواری. پرخوری. شکم بارگی:
چو قرص گرم فلک دید گل دهن بگشود
ندانمش ز چه پیدا شد این شکم خواری.
فرخی (از انجمن آرا)
لغت نامه دهخدا
نمک خوارگی
- نمک خوارگی
- عمل نمک خواره: حق نمک خوارگی را باید ادا کرد
فرهنگ لغت هوشیار
نمک خوارگی
- نمک خوارگی
- عمل نمک خواره. (فرهنگ فارسی معین). نمک خواره بودن. نمک پروردگی، ممالحت. با هم نان و نمک خوردن، وفاداری. شکرگزاری. حق گزاری. حق شناسی. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا