معنی سگ منش - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با سگ منش
سگمنش
سگمنش
بی ادب و گستاخ. (ناظم الاطباء) : و آن سگ منشان سگی نمودند. نظامی
لغت نامه دهخدا
پر منش
پر منش
خردمند پر خرد، ارجمند بزرگ، پر مایه رسا بلیغ کامل، جسور دلیر: پر قوت، خودپسند مغرور متکبر، سر کش
فرهنگ لغت هوشیار
سگ مگس
سگ مگس
گونه ای مگس که از مگسهای معمولی کمی بزرگتر است و مگسی است موذی و سمج و چسبنده و دارای پاهای دراز و چنگالهای قوی و خون سگ و اسب و حیوانات دیگر را میمکد
فرهنگ لغت هوشیار
سگ کنک
سگ کنک
مهر گیاه استرنگ بیروح الصنم. توضیح وجه تسمیه آن از آن جهت است که کندن آن را شوم و موجب مرگ کننده دانند از این رو چون خواهند آن را بکنند اطراف آن را خالی کنند و یکسر طنابی را بر کمر سگی بندند و سگ رل نهیب زنند تا بدود در این اثنا گیاه کنده شود
فرهنگ لغت هوشیار
سگ مگس
سگ مگس
نوعی مگس که پاهای دراز دارد و به بدن سگ و اسب و بعضی حیوانات دیگر می چسبد و خون آن ها را می مکد
فرهنگ فارسی عمید
بی منش
بی منش
مُرَکَّب اَز: بی + منش، پست. سبک: فرستاده ای بی منش برگزید که آن خلعت ناسزا را سزید. فردوسی. کنون بی منش زینهاری شدم ز اوج بلندی به خواری شدم. فردوسی.
لغت نامه دهخدا
کی منش
کی منش
صاحب طبع شاهانه. شاه طبیعت. بزرگ منش: چنین داد پاسخ که ای کی منش ز تو دور بادا بد بدکنش. فردوسی
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.