جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با ثیابی

ثیابی

ثیابی
یکی از شعرای عثمانی در مائۀ دهم هجری. او امی بود و شغل خیاطت میورزید و از آنرو تخلص ثیابی گرفت. (قاموس الاعلام)
لغت نامه دهخدا

غیابی

غیابی
بدون حضور فرد موردنظر مثلاً حکم غیابی، در غیبت فرد مورد نظر مثلاً غیابی طلاق گرفت
غیابی
فرهنگ فارسی عمید

غیابی

غیابی
در تازی نیامده ونیک در نوبد اندایی منسوب به غیاب آنچه در غیاب کسی گویند یا انجام دهند مقابل حضوری یا حکم غیابی. حکمی است درباره یکی از اصحاب دعوی که در جلسه دادرسی حاضر نشده و لایحه نفرستاده و حضور خود را ساقط نکرده باشد صادر شود
فرهنگ لغت هوشیار

ثوابی

ثوابی
منسوب به ثوابه که دروازه ای است به بغداد. (سمعانی)
لغت نامه دهخدا

عیابی

عیابی
نسبت است به عیابه بن عامر بن زید بن عدوان. (از اللباب فی تهذیب الانساب)
لغت نامه دهخدا

غیابی

غیابی
مقابل حضوری، منسوب به غیاب، آنچه در غیاب کسی گویند یا کنند، رجوع به غِیاب شود،
- حکم غیابی، (اصطلاح حقوق) حکمی است که درباره یکی از اصحاب دعوی که در جلسۀ دادرسی حاضر نشده و لایحه نفرستاده و حضور خود را ساقط نکرده باشد صادر شود، رجوع به حکم شود
لغت نامه دهخدا