معنی پس سر - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پس سر
پس سر
پس سر
پشت سر. عقب سر. قفا. قذال. قمحدوه. ذِفری، پس سر و گردن. (منتهی الارب). - پس سر کسی بد گفتن، غیبت او کردن
لغت نامه دهخدا
پس رس
پس رس
آنچه از میوه که دیررسد. میوه ای که دیر بدست آید (مقابل پیش رس)
لغت نامه دهخدا
پس تر
پس تر
دیرتر. عقب تر. از عقب. از دنبال. اختباء، تعمیه کردن بر کسی چیزی پس تر، پرسیدن او را از آن. (منتهی الارب) : سپه رانی و ما ز پس تر شویم بگوئیم و زین در سخن بشنویم. فردوسی. ، ادنی
لغت نامه دهخدا
پی سر
پی سر
مُرَکَّب اَز: پی، پشت + سر بمعنی رأس پشت گردن، قفا. قذال، پشت گردنی. لت. سیلی که بپشت گردن زنند. زدن به پشت گردن و این در لهجۀ آذری متداول است
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.