معنی پریشان دل - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با پریشان دل
پریشان دل
پریشان دل
پریشان خاطر. آشفته خاطر. پراکنده فکر: دو درویش در مسجدی خفته یافت پریشان دل و خاطرآشفته یافت. (بوستان). بلبلی خون دلی خورد و گلی حاصل کرد باد غیرت بصدش خار پریشان دل کرد. حافظ
لغت نامه دهخدا
پریشان حال
پریشان حال
بد بخت دلگیر تنگدل بدحال بدبخت دلگیر مضطرب ناراحت
فرهنگ لغت هوشیار
پریشانیدن
پریشانیدن
پراگندن پریشان کردن متفرق کردن تار و مار کردن، پریشان گردانیدن بد حال گردانیدن مضطرب کردن، تنگدست کردن
فرهنگ لغت هوشیار
پریشان شدن
پریشان شدن
پراگنده شدن افشان شدن بباد تفرق داده شدن متفرق و متشتت شدن تقسم تفرق، تنگدست شدن گداشدن بدبخت شدن مضطر شدن، مضطرب شدن
فرهنگ لغت هوشیار
پریشان شدن
پریشان شدن
پراکنده شدن مضطرب شدن آشفته شدن، شوریده شدن، آشُفتَن، آشوفتَن، شوریدَن، بِشولیدَن، پِشولیدَن، پَریشیدَن، پَژولیدَن، بَرهَم خوردن
فرهنگ فارسی عمید
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.