معنی بطو
بطو
درنگ کردن، دیر کردن
تصویر بطو
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با بطو
بطو
بطو
درنگی وآهستگی، گرانی
فرهنگ لغت هوشیار
بطو
بطو
آهستگی، درنگ، کندی
متضاد: سرعت
فرهنگ واژه مترادف متضاد
بزو
بزو
قهر کردن، گردنکشی کردن
فرهنگ لغت هوشیار
بطی
بطی
کند درنگین آهسته کند آهسته مقابل سریع تند، سست رو، درنگ کننده
فرهنگ لغت هوشیار
بطه
بطه
پارسی تازی شده بتک: آوندی به ریخت بت، خم روغن
فرهنگ لغت هوشیار
بطون
بطون
نهان شدن، پوشیدن وپوشیدگی ج بطن، شکم ها درونها
فرهنگ لغت هوشیار
بطول
بطول
نا چیزگی
فرهنگ لغت هوشیار
بطوع
بطوع
برضا، بمیل، برغبت
فرهنگ لغت هوشیار
بطوء
بطوء
درنگ آهستگی
فرهنگ لغت هوشیار