جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با بربادرفته

بربادرفته

بربادرفته
پایمال شده، تلف شده، حیف ومیل شده، ضایع شده، هدررفته، خراب شده، ویران شده، منهدم شده
متضاد: آباد شده، معمور، نابودشده، نیست شده، فناشده، معدوم شده
متضاد: هستی یافته
فرهنگ واژه مترادف متضاد

برباد رفته

برباد رفته
آنچه که باد آن را ببرد و پراکنده سازد، ضایع شده منهدم مخروب
برباد رفته
فرهنگ لغت هوشیار

برباد رفتن

برباد رفتن
تلف شدنضایع گشتن، رفتن و باز نگشتن، یا برباد رفتن سر. کشته شدن
برباد رفتن
فرهنگ لغت هوشیار