جدول جو
جدول جو

معنی اویشک

اویشک
گیاهی پوشیده از کرک، با برگ های بیضوی و گل های کوچک سفید و میوه ای قهوه ای رنگ به اندازۀ فندق که در طب قدیم به عنوان تب بر و دافع کرم به کار می رفته، پنیربند
تصویری از اویشک
تصویر اویشک
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با اویشک

اویشک

اویشک
دهی است از دهستان شاخنات بخش درمیان شهرستان بیرجند دارای 306تن سکنه. رجوع به فرهنگ جغرافیایی ایران ج 9 شود، گاهی در مقام حسرت و افسوس استعمال میشود. (برهان) ، برای استفهام است. آیا:
اگر خبر نرود سوی او بآه درون
ایا چگونه شود حال عاشق مغبون.
عنصری
لغت نامه دهخدا

اویشن

اویشن
آویشن، گیاهی علفی، خودرو، معطر با برگ های کوچک و ساقۀ کوتاه که مصرف خوراکی دارد مثلاً آویشن کوهی، آویشن شیرازی
اویشن
فرهنگ فارسی عمید

اویشن

اویشن
نگاه و نظر و دیدار. (ناظم الاطباء). بصارت و بینایی. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا

اویشن

اویشن
بر وزن کشیدن سعتر را گویند و بعضی گویند نوعی از سبزی خوردنی است که در میان پیاز و ترب کارندش. (مؤید الفضلاء) ، رونق نبات و حسن آن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). و رجوع به ایاء و ایاه شود
لغت نامه دهخدا

اویرک

اویرک
دهی است جزء دهستان رودبار بخش معلم کلایه شهرستان قزوین. آب آن از نهر زرآبادو محصول آن غلات و گردو است. میگویند نزدیک آبادی معدن مس وجود دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 1)
لغت نامه دهخدا

ایشک

ایشک
ترکی خر ترکی خر خر الاغ: (زر نابش فتد بکف بی شک بخرد تو بره برای ایشک) (دهخدا)
ایشک
فرهنگ لغت هوشیار

ایشک

ایشک
خر. الاغ. اِشک:
نزد خر خرمهره و گوهر یکیست
آن ایشک رادَر دُر و دریا شکیست.
مولوی (مثنوی چ خاور ص 367).
زر نابش فتد بکف ایشک
بخرد توبره برای ایشک.
دهخدا
لغت نامه دهخدا