معنی انباشتن انباشتن انبار کردنپر کردن، چیزی را در ظرفی ریختن یا جا دادن که تمام آن را فرا گیرد، آکندن، آگندن، آکنیدن، پر ساختن تصویر انباشتن فرهنگ فارسی عمید