پادشاه مملکت. مالک کشور. دارندۀ ملک: ملک الملک کشور پنجم قامع اوج اختر پنجم. خاقانی. او خدای است تعالی ملک الملک قدیم که تغیّر نکند ملکت جاویدانش. سعدی
پادشاه پاشاهان شاهنشاه، خدای تعالی: ودر آن مواضع که بروزگار پادشاهان گذشته ملک الملوک را جلت اسماوه و عمت نعماوه ناسزا می گفتند امروز هموراه عبادت می کنند
نامی از نامهای خدای تعالی. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). خداوند عالمیان. (ناظم الاطباء) : قل اللهم مالک الملک تؤتی الملک من تشاء و تنزع الملک ممن تشاء. (قرآن 26/3). هوالاول هوالاخر هو الظاهر هو الباطن منزه مالک الملکی که بی پایان حشر دارد. ناصرخسرو. سپاس و ستایش مالک الملکی راست که به مقتضای حکمت شامله اش نظام مهام عالم... به وجود... سلاطین عدالت آیین منوطو مربوط گردید. (حبیب السیر چ خیام ج 3 ص 1)
مدبر امور کشور شخص اول مملکت (مثل: اتابک پیشکار ونحوذ لک) : عمده الملک: (در سنه ست و ثمانین مجدالدین رومی جمله الملک شیراز بود) (بعد از فوت جهان پهلوان اتابک محمدبن ایلدگزکه عم سلطان طغرل (ظخرین سلجوقیه) بود برادرش قزل ارسلان جمله الملک سلطان شده بسرانجام مهام ملک و مال قیام نمود)
فرمانروایی ازآن کیست ک پادشاهی کراست ک (ماخوذ از آیه 16 سوره: 40 المومن: لمن الملک الیوم. لله الواحد القهار مر کراست پادشاهی آن روز ک مر خدای راست یکتای قهر کننده: لمن الملک بخواندی تو امیرا بیقین. باقلیل الفئه کن داد بر آن لشکر کام. (محمد بن وصیف) یا لمن الملک زدن، کوس لمن الملک زدن، دعوی مالکیت و تسلط مطلق کردن: وقت است اگر زنم لمن الملک چون شبی تا روز در کنار من آخر مقام کرد. (مختاری)