جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با گوهراندوز

گوهراندوز

گوهراندوز
که گوهر اندوزد. که گوهر اندوخته سازد. گردکننده گوهرها. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا

گوهرانداز

گوهرانداز
گوهرافشان. گوهرنثار:
همه ره گنج ریز و گوهرانداز
بیاوردند شیرین را به صد ناز.
نظامی.
- گوهرانداز کردن، کنایه از گریستن و فروریختن سرشک باشد:
بر او از مژه گوهرانداز کرد
پس از پای او نامه را باز کرد.
امیرخسرو (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

گهراندوز

گهراندوز
مخفف گوهراندوز. رجوع به ذیل همین کلمه شود
لغت نامه دهخدا