معنی فی المثل - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با فی المثل
فیالمثل
- فیالمثل
- بطور مثال مثلا: گر دلت از تشنگی گردد خراب در نیابی فی المثل دره رور آب
فرهنگ لغت هوشیار
فی المجلس
- فی المجلس
- در همان جا، در همان مجلس، کنایه از فوراً، بی درنگ
فرهنگ فارسی عمید
فی الحال
- فی الحال
- دردم بزودی دردم: فی الحال حکم شرع بدان منوال نفاذ یافت
فرهنگ لغت هوشیار