جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با غنچه دل

غنچه دل

غنچه دل
تنگدل و منقبض. غنچه خاطر. (بهار عجم) (آنندراج). رجوع به غنچه خاطر شود
لغت نامه دهخدا

غنچه لب

غنچه لب
آنکه دهانش تنگ و لبانش بسان غنچه فراهم آمده، معشوق محبوب
غنچه لب
فرهنگ لغت هوشیار

غنچه شدن

غنچه شدن
به صورت غنچه درآمدن، جمع شدن گرد شدن خویشتن را فراهم آوردن، تامل کردن متفکر شدن
فرهنگ لغت هوشیار

غنچه دهن

غنچه دهن
زیبارویی که دهان وی بسان غنچه گل باشد، معشوق معشوقه
غنچه دهن
فرهنگ لغت هوشیار

زنده دل

زنده دل
روشن ضمیر، روشن روان، مقابلِ مرده دل و افسرده دل، خوشحال، شاد
زنده دل
فرهنگ فارسی عمید