جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با سک زدن

سک زدن

سک زدن
راندن چارپا به وسیله سک، مجازاً، تحریک کردن، اغوا نمودن
سک زدن
فرهنگ فارسی معین

سک زدن

سک زدن
فروبردن چوبی که بر سر آن آهنی نوک تیز است بر تن خر و مانند آن برای تیزکردن رفتار فرو برند. (یادداشت مؤلف) ، به مجاز پیاپی یادآوری در طلب چیزی کردن. (یادداشت مؤلف)
لغت نامه دهخدا

پک زدن

پک زدن
یک بار دود سیگار وغلیان و چپق وچیزی بدهان و گلو در کشیدن یک بار دود دادن سیگار و چپق و قلیان و غیره کشیدن دود کشیدن با نفس عمیق سیگار را کشیدن
فرهنگ لغت هوشیار

سر زدن

سر زدن
بریدن سر گردن زدن، ناگاه به محلی وارد شدن، سر بر آوردن گیاه از خاک، طلوع کردن آفتاب، رسیدگی کردن وارسی کردن، باز دید کردن کسی یا محلی، رفتن و خبر گرفتن از کسی
فرهنگ لغت هوشیار