معنی ستی ستی سَتی پولاد، آهن، سرنیزه، برای مثال جهان چون ستی بینی و آب رود / بگردد فراز و بیابد فرود (ابوشکور- مجمع الفرس - ستی) پولاد، آهن، سرنیزه، برای مِثال جهان چون ستی بینی و آب رود / بگردد فراز و بیابد فرود (ابوشکور- مجمع الفرس - ستی) تصویر ستی فرهنگ فارسی عمید