مولود طبع. محصول قریحه و کنایه از شعر است: خود تو میدانی که زادۀ طبع و فرزند خیال بس گرامی تر ز زادۀ مادر فرزند و زن. خاقانی. زادۀ طبع منند ایشان که خصمان منند آری آری گربه هست از عطسۀ شیر ژیان. خاقانی. و رجوع به زاد خاطر و زادۀ خاطر و زادۀ دهن شود
زن صفت. مانند زن سست عهد و پیمان شکن. که طبع زنان دارد: نیک داند که فحل دورانم دلم از چرخ ماده طبع فگار. خاقانی. عجب ترسانم از هر ماده طبعی اگرچه مبدع فحلم در این فن. خاقانی