معنی زهش
زهش
زایش، تراوش. زهیدن
تصویر زهش
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با زهش
زهش
زهش
تولد، زائیده شدن، زایش
فرهنگ لغت هوشیار
زهر
زهر
سم
فرهنگ واژه فارسی سره
زنش
زنش
ضربه
فرهنگ واژه فارسی سره
دهش
دهش
عطا، ابتار
فرهنگ واژه فارسی سره
نهش
نهش
قرار، وضع
فرهنگ واژه فارسی سره
سهش
سهش
حس، احساس
فرهنگ واژه فارسی سره
دهش
دهش
بخشش و عطا و کرم متحیر و عقل رفته
فرهنگ لغت هوشیار
زکش
زکش
لذت و طعم زمخت را گویند
فرهنگ لغت هوشیار
زها
زها
تازگی و شکوفه گیاه
فرهنگ لغت هوشیار