معنی زوال پذیرفتن - فرهنگ فارسی عمید
معنی زوال پذیرفتن
- زوال پذیرفتن
- نیست شدن، فانی شدن
تصویر زوال پذیرفتن
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با زوال پذیرفتن
زوال پذیرفتن
- زوال پذیرفتن
- نیست شدن. ازمیان رفتن. (فرهنگ فارسی معین). فانی شدن. (ناظم الاطباء). رجوع به مادۀ قبل و زوال و مادۀ بعد شود
لغت نامه دهخدا
کمال پذیرفتن
- کمال پذیرفتن
- کمال یافتن. کمال گرفتن. به حد تمامیت رسیدن:
اندرسفر بلند همی گردد آفتاب
اندرسفر کمال پذیرد همی قمر.
امیرمعزی.
و رجوع به کمال یافتن و کمال گرفتن شود
لغت نامه دهخدا
رواج پذیرفتن
- رواج پذیرفتن
- روایی گرفتن. پررونق شدن. گرمی و رونق گرفتن. رجوع به رواج شود:
طعن بوجهل رواجی نپذیرد هرگز
هر کجا فاش بود معجزۀ پیغمبر.
سیف اسفرنگ
لغت نامه دهخدا