دانۀ خرد. مصغر دانه: وآن دهن تنگ تو گویی کسی دانگکی نار بدونیم کرد. رودکی. دانگکی چند نارسیده در آن نار. سوزنی. این کلمه را بصورت دانکک نیز نوشته اند اما صحیح نمی نماید
منسوب به دانگ، هم خرج شدن بطور تساوی در گردش و یا ناهار و یا شام، پیک نیک، شرکت در ادای مخارج و مهمانی و یا سفری یا خرید چیزی، مهمانی دانگی یا سفر دانگی آن است که هر فرد خرج خود را متحمل است یعنی با اینکه با یکدیگر چون خانواده صرف غذا می کنند در آخر هر کس سهم خرج خود را میپردازد، تناهد، هر کس چیزی از نفقه بیرون آوردن و نهادن برابر یکدیگر، (منتهی الارب)، نَهد، نِهد، نفقه و هزینه که در سفر هر یک از رفیقان برابر یکدیگر برآورند، (منتهی الارب)، سدس، (زمخشری)، دانق، شش یک
دهی است از دهستان سگوند بخش زاغه شهرستان خرم آباد، واقع در 15هزارگزی باختر زاغه، راه شوسۀ خرم آباد به بروجرد از میان این آبادی میگذرد، جلگه و معتدل است و مالاریایی دارای 246 سکنه، آب آن از سراب دانگی تأمین میشود، محصول آنجا غلات و لبنیات است و شغل اهالی آن زراعت و گله داری و راه آن اتومبیل روست و ساکنین از طایفۀ سگوند هستند و زمستان به قشلاق میروند، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 6)
مرکب آارهوس است از: دانگ + هاء. و آن در ترکیب با اعداد خاصه با عدد دو چهار و شش مستعمل است و تنها بکار نرود و کلمات دودانگه و چهاردانگه برای اسامی محل مخصوصاً بلوکات و بصورت اسم خاص مستعمل است. برای مثال به سفرنامۀ مازندران و استراباد رابینو بخش انگلیسی ص 51 و 56 و 57 و 123 و 124 رجوع شود. و در ترکیب ششدانگه به معنی تمام و کامل و دربست و همگی و کل چیزی است
آش هفت حبه، (آنندراج)، آش مرکب از نخود و باقلی و عدس و غیره که آش هفت دانه و آش عاشورا گویند، آش هفت دانه را گویند و آن آشی است مرکب از نخود و باقلا و عدس و امثال آن، (برهان)، نوعی غله باشد، (برهان)، چون دانکو مطلق حبوب است محتمل است که دانگو نیز صورتی و یا لهجه ای از دانکو باشد، رجوع به دانکو شود