جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با دادراد

دادران

دادران
رانندۀ داد، دادگستر، برای مِثال ذبیح الله او بُد ز پیغمبران / پسندیدۀ داور دادران (شمسی - لغتنامه - دادران)
دادران
فرهنگ فارسی عمید

دادران

دادران
رانندۀ داد، عدالت ورزنده، عدل ورزنده، دادکننده:
یا رب تو هر چه بهترو نیکوترش بده
این پادشاه عادل و سالار دادران،
سعدی،
ذبیح اﷲ او بد ز پیغمبران
پسندیدۀ داور دادران،
شمسی (یوسف و زلیخا)
لغت نامه دهخدا

دادجاد

دادجاد
نام مردی از خانوادۀ آشوتس شاخۀ کوشار و از اعقاب هاایگ، وی یکی از خواهران آرداوازت (ارته باذ) از خانوادۀ مانتاگونی را که معاصر اردشیر اشکانی بود نجات داد و به قیصریه برد و با او ازدواج کرد و بقیۀ افراد خاندان به امر اردشیر معدوم شدند، (ایران باستان ج 3 ص 2608)
لغت نامه دهخدا

داراد

داراد
دعایی) صیغۀ دعای فعل داشتن و به معنی ’نگهدار باد’ بکار رود: ’ایزد تعالی، همیشه ملک را دوستکام داراد’، (کلیله و دمنه)
لغت نامه دهخدا