جدول جو
جدول جو

معنی خام دست

خام دست
تازه کار، بی تجربه، برای مثال نشاید دید خصم خویش را خرد / که نرد از خام دستان کم توان برد (نظامی۲ - ۲۰۲)
تصویری از خام دست
تصویر خام دست
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خام دست

خام دست

خام دست
خام مشق. ناتجربه کار. (آنندراج). ناآزموده. بی ربط در کار و عمل. بی وقوف. (ناظم الاطباء) (اشتینگاس). غیر ماهر:
ماند حیران در آنکه چون سازد
نرد با خام دست چون بازد.
نظامی.
نشاید دید خصم خویش را خرد
که نرد از خام دستان کم توان برد.
نظامی.
خام دستانی که پشت پا بدنیا میزنند
در حقیقت دست رد بر زاد عقبی میزنند.
امیرخسرو دهلوی (ازآنندراج).
که باشد یکی رومی خام دست
که با پخته کاران شود هم نشست.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
ببازم جان که دل خود بیش از آن بود
مقامر پخته و من خام دستی.
امیرخسرو دهلوی (از آنندراج).
، تنبل. (اشتینگاس). کاهل. (ناظم الاطباء). خیره دست. (از فرهنگ شعوری ج 1 ص 359) :
نیاید بکار تو هر خام دست
چو هر جا شود قدر نادان پست.
میرنظمی (از فرهنگ شعوری).
، وحشی. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

خام دستی

خام دستی
ناتجربه کاری (غیاث اللغات) :
نه چون خامکاری که مستی کند
بخامه زدن خام دستی کند.
نظامی.
دید آخر ساعد چون نقرۀ خامش رقیب
شد خراب از خام دستیهای جانان خانه ام.
صائب (از آنندراج).
بدست غیر دادی ساعد چون نقرۀخامت
بقربان سرت گردم مکن این خام دستیها.
مخلص کاشی (ازآنندراج).
، مال بیمصرف خرج کردن. (ازغیاث) ، نارضایتی. (اشتینگاس)
لغت نامه دهخدا

سام دست

سام دست
آنکه در جلدی و چابکی چون سام باشد. دارندۀ دست بمانند دست سام:
چابکی چرب دست و شیرین کار
سام دستی و نام او سمنار.
نظامی
لغت نامه دهخدا