جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با پرماسنده

پرماسنده

پرماسنده
لمس کننده. بساونده. بپساونده. و رجوع به پرماسیدن شود
لغت نامه دهخدا

پرماسیده

پرماسیده
بسوده. لمس شده. بدست سوده، دانسته شده، رهائی یافته، یازیده. درازکرده، بالیده، پرداخته.
لغت نامه دهخدا