پذیره شدن پذیره شدن بپیشواز شدن باستقبال رفتن استقبال کردن، بجنگ شدن ببرابری و مقابله شدن، یا پذیره شدن سخنی را. پذیرفتن آن قبول کردن آن فرهنگ لغت هوشیار
پذیرا سخن پذیرا سخن سخن پذیر پندپذیر نصیحت نیوش، سخن خوب سخن پذیرا سخن مقبول و مطبوع فرهنگ لغت هوشیار
پذیرانیدن پذیرانیدن قبول کنانیدن، تکفیل، پذیرفتاری دادن و پذیرانیدن. (منتهی الارب) ، معترف گردانیدن لغت نامه دهخدا
پیدا شدن پیدا شدن ظاهر شدن آشکار گردیدن ظهور نمایان شدن تبین تجلی: چون پیدا شد که چیست لون پیدا شد که چیست بینایی. نخست آنکه یابی بدو آرزو ز هستیش پیدا شود نیک خو. (شا. بخ 2382: 8) -2 معلوم گشتن مشخص گردیدن ممتاز شدن: ... تا این از آن پیدا شود، حاضر آمدن حاضر شدن فرهنگ لغت هوشیار