جدول جو
جدول جو

معنی بیگلربیگ

بیگلربیگ
در اوایل دورۀ صفوی، عنوان حکام ولایات که غالباً از مرکز تعیین می شدند، در دورۀ قاجاریه، رئیس شهربانی یا حاکم نظامی
تصویری از بیگلربیگ
تصویر بیگلربیگ
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با بیگلربیگ

بیگلربیگ

بیگلربیگ
بیک بیکها امیر امیران، بزرگ شهر رئیس کدخدایان
بیگلربیگ
فرهنگ لغت هوشیار

بیگلربیگ

بیگلربیگ
بگلربک. بیکلربک. بیک ِ بیکها. امیر امیران. امیرالامراء. (غیاث). سپهسالار. (غیاث) (آنندراج) ، بزرگ شهر. رئیس کدخدایان
لغت نامه دهخدا

بیگلربیگی

بیگلربیگی
بیگلربیگ، در اوایل دورۀ صفوی، عنوان حکام ولایات که غالباً از مرکز تعیین می شدند، در دورۀ قاجاریه، رئیس شهربانی یا حاکم نظامی
بیگلربیگی
فرهنگ فارسی عمید

بیگلربیگی

بیگلربیگی
بکلربگی. بیکلربیکی. در تعلیقات تذکرهالملوک که کتابیست در سازمان حکومت صفویه از مستشرق شهیر مینورسکی آمده است که: بیگلربیگیان حکامی بودند که از پایتخت تعیین می گشتند اما گاه در مورد بخصوص این سمت موروثی بود. در خاتمۀ کتاب تذکره الملوک فهرست تفصیلی از بیگلربیگیان و حکام زیردست آنان بدست می دهد و قزوین را یکبار مقر حکومت بیکلربیکی یا بیگلربیگی نشین بیان کرده است. (سازمان حکومت صفویه ص 78). کسی که رتبه اش فوق همه است و بلافاصله پس از صدراعظم است و عده ای از لشکریان زیردست او هستند او را بیگلربیگی می نامند و در موقع غیبت شاه نایب السلطنه است. (سازمان حکومت صفویه ص 139). در دورۀ صفویه (مخصوصاً از عهد شاه عباس اول صفوی) عنوان حکام ولایات که از مرکز تعیین میشدند و در بعضی موارد سمت آنها موروثی بود. بیگلربیگی اصفهان در عهد صفویه مقام بسیار مهمی داشته و بعد از صدراعظم یا اعتمادالدوله از همه اجزای درخانه معتبرتر بشمار می آمده است و در بعضی مواقع بهنگام غیبت پادشاه در حکم نایب السلطنه بوده. در اواخر عهد صفویه قلمرو سلاطین مزبور دارای چهار والی مستقل و سیزده بیگلربیگی بوده است. در اوایل عهد قاجاریه نیز مثل عهد صفویه بیگلربیگی عنوان حکام ایالات بوده و از جانب سلطان انتخاب میشده است و لیکن بعدها بیگلربیگی در ولایات دارای مقامی مستقل از مقام والی و حاکم و پایین تر از آنها بوده و مثلاً در آذربایجان در رأس اجزای حکومت شهر بوده است این عنوان در نزد ترکان عثمانی بصورت ’بیلربی’ مترادف میر میران و مخصوص عنوان والی ولات بزرگ بوده است. (از دائره المعارف فارسی)
لغت نامه دهخدا

بیکلربگی

بیکلربگی
بکلربگی. بیگلربگی. بیگلربیگی. در زبان ترکی یعنی بزرگ بزرگان:
این گداچشمی و این نادیدگی
از گدائی تست نز بیکلربگی.
مولوی.
رجوع به بیگلربیگی و مترادفات آن شود
لغت نامه دهخدا