بیوار کردن بیوار کردن اجابت. (فرهنگ اسدی). برآوردن و قضا کردن حاجت و آرزو و مانند آن. (یادداشت مؤلف) : بامید رفتم بدرگاه او امید مرا جمله بیوار کرد. بهرامی (از فرهنگ اسدی). و در نسخه ای از اسدی بیواز کرد آمده است. رجوع به بیواز شود لغت نامه دهخدا
استوار کردن استوار کردن محکم کردن سخت کردن موء کد گردانیدن، درست کردن، صحه نهادن، سخت گرفتن سخت بستن محکم بستن فرهنگ لغت هوشیار