جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با اشیهه

اشیهه

اشیهه
آواز و شیهۀ اسب را گویند. (برهان) (جهانگیری) (آنندراج). آواز اسب که آنرا شنه و غُرِشْت نیز گویند و بتازیش صهیل خوانند. (شرفنامۀ منیری). در فرهنگ جهانگیری بمعنی شیهۀ اسب است. (شعوری ج 1 ص 128). شیهۀ اسب است و آنرا شنه نیز گفته اند. (انجمن آرای ناصری). آواز اسب باشد که شنه و شیهه نیز گویند و بعربی صهیل خوانند. (سروری). و شیهه و شیه و غُرِشْت که مرادفند آواز اسب را گویند و صهیل عربی آنست بهمین معنی. (فرهنگ خطی). و رجوع به شیهه و شنه و غرشت شود.
لغت نامه دهخدا

امیهه

امیهه
گوسفند مبتلا به امیهه. (از اقرب الموارد). گوسفند آبله برآورده. (ناظم الاطباء). گوسفندمبتلا به جدری. مأموهه. مؤمهه. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

امیهه

امیهه
جوششی که در گوسپند درآید مانند آبله. (ناظم الاطباء). ودر دعا بانسان گویند ’آهه و امیهه’. (از منتهی الارب) (از ناظم الاطباء). آبلۀ گوسفند. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و گویند بثریست که گوسفنددرمی آورد مانند آبله یا حصبه. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

اشیره

اشیره
مجسمۀ چوبی اشتورت است. در تمام کتاب مقدس به همین معنی وارد گشته الا در کتاب پیدایش. لفظ عبرانیش غیر از این وبمعنی درخت زا میباشد. قوم اسرائیل محکوم بودند که اشیره را خراب کنند ولی بسیار اوقات در انجام دادن این مأموریت سهل انگاری میکردند. (قاموس کتاب مقدس)
لغت نامه دهخدا

اشیره

اشیره
شهریست در مغرب و از آنست عبدالله حافظ نحوی که پدرش محمد نام داشت. (منتهی الارب). و این همان اشیر است. رجوع به اشیر و اشیری شود
لغت نامه دهخدا