معنی استوارداشت - فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با استوارداشت
استوارداشت
استوارداشت
یقین. ایمان: ای آدمی آرام تو با استوارداشت رسول است علیه السلام بدانچه از خداوند عزّ و جل آورده است. (کتاب المعارف). رجوع به ترکیب استوار داشتن ذیل استوار شود
لغت نامه دهخدا
استوارداشته
استوارداشته
مؤتمن. رجوع به ترکیب استوار داشتن ذیل استوار شود
لغت نامه دهخدا
استوار داشتن
استوار داشتن
بر قرار داشتن محکم ساختن، باور داشتن باور کردن، اطمینان داشتن مطمئن بودن امین شمردن
فرهنگ لغت هوشیار
استوار داشتن
استوار داشتن
برقرار داشتن، اطمینان داشتن، باور داشتن، امین شمردن
فرهنگ فارسی عمید
استوار داشتن
استوار داشتن
اعتماد داشتن، اعتماد کردن، باور کردن، درست پنداشتن
فرهنگ فارسی معین
استوارپشت
استوارپشت
معقودهالقرا (ناقه). (منتهی الارب) ، امین. (برهان). معتمد، مضبوط. (برهان) (مؤید الفضلاء)
لغت نامه دهخدا
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.